فقط به امید توام

دوست دارم برای تو بنویسم

فقط به امید توام

دوست دارم برای تو بنویسم

آخرین مطالب

یک گوشه ایستاده ام

 

نگاهشان می کنم

یکی یکی سوار می شوند ...

مرضیه هم ان وسط راه میرود و پشت سر هم عکس می گیرد

مادر زهرا  کنارم دعا می خواند.

دلتنگ می شوم...

زینب یک کوله بزرگ انداخته روی دوشش

با خنده  می گوید: قرار بود کم با خودم وسیله بیارم ها!

به زورمی خندم.دکتر دارد به زور ساکش را می بندد.

دهمین باری است که بغلش میکنم و خداحافظی...

محبوبه هم راهی است. از کاروان پارسال، فقط زهرا و او  راهی شده اند.بغلش میکنم. می گویم :می دونی نامردی ینی چی؟میخندد.

نگاهم را قفل می کنم روی  چشمانش...

هوا تاریک میشود.

ایستاده ام...  فقط چنددقیقه دیگر

سیر نمیشوم

سرم را بالا میگیرم. دلگیری هوا دل  تنگ ترم می کند. بهانه هایم سر ریز می شوند. بغضم را میخورم.

بغض اسمان می ترکد. نم نم می بارد

. دلم هوای کربلا می کند

دلتنگ بودم...

بغضم میشکند . راه می افتم. می خاهم بلند بلند گریه کنم شاید این بغض لعنتی تمام شود.  

صدای اذان می اید

مسجد صاحب الزمان

خدایا من هم ...

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۲:۱۵
مبتلا

از اول تا اخرش ایستاده بودی

تا باز نگویم؛ نبودی

وقتی سر گذاشتم روی دامنت

 دست کشیدی روی سرم

من گفتم

 و تو فقط ، گوش کردی

 از انروز هر چه  خواستم بشکنم، نشد

تو ایستاده ای پای قول بنده ات به امامش

 

گنه کار و ناشکرم 

 ولی می فهمم  لطفت را.

غیرتت را.

میفهمم خدایی میکنی

نمی خواهی بشکنم 

شکرت ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۷
مبتلا

صبح جمعه 

صدای بارش باران 

و صدای مجری بنگاه خبرپراکنی بی بی سی !!

پتو را کنار میزنم 

دلم ندبه می خاهد

می روم سمت تلوزیون

دلتنگ شده ام

دلتنگ کربلا

حالا حتما نجف اند...

خدایا ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۵
مبتلا

از اتوبوس که پیاده میشوم دلم هوایش را میکند.راهم کج می شود سمت مغازه اش 

این بار باز است

 تنها ساندویحی شهراست که وقتی در باز میکنی با "السلام علیک یا ابا عبدالله "روبرو میشوی و به جای یک اهنگ ملیح صدای" مادر مادر "می اید

سر که میچرخانی عکس رهبر و شهدا و ...توجهت را جلب می کند 

می اید دم در. گرم و صمیمی بغلم میکند.

عاشق کربلاست و هر سال یکی دوبار حتما زایر.

وارد می شوم. خانم دکتر ایستاده

عاشق ارامش و لبخندش هستم. انقدر تحویلم می گیرد که شرمنده می شوم

اخرین هماهنگی های سفرشان را  انجام میدهند 

میگوید : 5روز نجفیم، بعد پیاده میرویم سمت کربلا

مستقیم میرویم مرز چذابه

دلم هوایی میشود 

10روز کربلا

میگوید ،میخندد، خاطرات پارسال. من نیستم . دلم همراهش نمی شود  . جای دیگریست ، دلم راهی مرز چذابه میشود.

نجف ، وادی السلام، مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد صدر،محند و خانوا ه اش،خستگی راه،پناهیان، خانه بیچراغ،تنهایی،کربلا،خیمه گاه،میدان مشک و ...

دلم کربلا میخاهد. میگوید میخاهی زنگ بزنم برای پدرت و راضی اش کنم...

یکی دو بار غیر مستقیم با کلی مقدمه گفتم، کربلا

ولی...

نمیدانم باید اصرارش کنم یا نه!

 وقتی میگوید نه،  زبانم قفل میشود.

دلم میخاهد بداند  چقدر نیاز دارم اربعین کربلا باشم.  چقدر دوست دارم از خود وادی السلام تا حرم اقا پیاده بروم

چقد دل تنگه بین الحرمین م

چقد دلم ...

ولی دریغ از حتی یک کلمه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۲:۴۳
مبتلا


عقل می بایست مدیریت شهوت و غضب را در وجود ادمی بر عهده بگیرد 

و روح، مدیریت جسم را

 شهوت یعنی خواستن. خواستن هر چیزی حتی غذا!شاید وقتی عین صاد میگوید نیرو ها (شهوت ها غضب ها، هوا و هوس ها )را تبدیل باید کرد منظورش این  است که اگر خواستن برای خدا باشد همه چیز پله می شود برای رشد و اگر خواستن در مسیر خدا نباشد ...

تا بحال فکر میکردم مدیریت رفتارم با عقلم بوده و شاید جدیدا کمی !با احساسم 

ولی من دنبال خاسته های دلم بوده ام. و روز به روز این شهوت ها در وجودم بیشتر می شود 

و جدیدا هم که غضب گاهی انچنان پرم میکند که...

خوب که فکر می کنم کمتر زمانی بوده که براساس عقلم حرکت کرده ام. همیشه دنبال خاسته های دلم بوده ام

خدایا غفلت تمام وجودم را پر کرده.  

خدایا عذرم رابپذیر و بر پریشان حالیم رحم کن

 خدایا با من درهمه احوالم مهر بورز

خدایا بر ناتوانیم رحم کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۲:۳۶
مبتلا


قبل ترها فکر میکردم  گناه نکردن اسان است.

 می گوید : فقط گناه نکنید و واجباتتان را انجام دهید

به گناهان روزم فکر می کنم

اینکه گناهی هست که ترکش کنم!!! به نتیجه نمی رسم!!!

خانم عشقی می گوید: گناه برای ما همین ارتباط بیش از حد با نامحرم است!!!

 

 

گناهایی هستن که شاید از روی غفلت اند، اما روان ادمو کدر میکنن. جوری که اونقدر غافل می شیم که حتی متوجه نیستیم گناه هر روزمون شدن و حتی توی حسابای روزانمون هم نمی آریمشون.

خدایا

با نگاه به تو 

از اول شروع میکنم

کم کم 

یک کلمه یک کلمه 

کم میکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۲:۳۱
مبتلا

چشام که گره خورد توی چشماش

همه اونچه داشتم میگفتم از ذهنم پرید

 نگاهمو دادم زمین

خدایا شکرت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۹
مبتلا

اونقدر خسته ام که نمیتونم بخابم

چشمم رو که میذارم رو هم سر درد میگیرم

 سه روز گذشته و من

خدایا تو چقدر لطف میکنی 

ومن چقدر کفر

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۷
مبتلا


امام جماعت مسجدمان میگفت برخلاف نماز و روزه و... که شرط صحت دارند و تا نیتت درست نباشد و مقدماتش را ایجاد نکنی پذیرفته نمی شود ؛اشک بر حسین نیاز به مقدمه و موخره و نیت و ...ندارد

اشک بر حسین همه جوره اش قبول است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۵
مبتلا

این روزها خودم را سنجاق میکنم به مراسمات شما

وصله قشنگی نیستم.ولی...

صبح بدو بدو میکنم تا برسم به زیارت عاشورای شما. ظهر با روضه خوانی برای شما اشک میریزم و شب به امید نگاه شما دنبال...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۲:۳۶
مبتلا