فقط به امید توام

دوست دارم برای تو بنویسم

فقط به امید توام

دوست دارم برای تو بنویسم

آخرین مطالب

دلانه!

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۳ ب.ظ

از اتوبوس که پیاده میشوم دلم هوایش را میکند.راهم کج می شود سمت مغازه اش 

این بار باز است

 تنها ساندویحی شهراست که وقتی در باز میکنی با "السلام علیک یا ابا عبدالله "روبرو میشوی و به جای یک اهنگ ملیح صدای" مادر مادر "می اید

سر که میچرخانی عکس رهبر و شهدا و ...توجهت را جلب می کند 

می اید دم در. گرم و صمیمی بغلم میکند.

عاشق کربلاست و هر سال یکی دوبار حتما زایر.

وارد می شوم. خانم دکتر ایستاده

عاشق ارامش و لبخندش هستم. انقدر تحویلم می گیرد که شرمنده می شوم

اخرین هماهنگی های سفرشان را  انجام میدهند 

میگوید : 5روز نجفیم، بعد پیاده میرویم سمت کربلا

مستقیم میرویم مرز چذابه

دلم هوایی میشود 

10روز کربلا

میگوید ،میخندد، خاطرات پارسال. من نیستم . دلم همراهش نمی شود  . جای دیگریست ، دلم راهی مرز چذابه میشود.

نجف ، وادی السلام، مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد صدر،محند و خانوا ه اش،خستگی راه،پناهیان، خانه بیچراغ،تنهایی،کربلا،خیمه گاه،میدان مشک و ...

دلم کربلا میخاهد. میگوید میخاهی زنگ بزنم برای پدرت و راضی اش کنم...

یکی دو بار غیر مستقیم با کلی مقدمه گفتم، کربلا

ولی...

نمیدانم باید اصرارش کنم یا نه!

 وقتی میگوید نه،  زبانم قفل میشود.

دلم میخاهد بداند  چقدر نیاز دارم اربعین کربلا باشم.  چقدر دوست دارم از خود وادی السلام تا حرم اقا پیاده بروم

چقد دل تنگه بین الحرمین م

چقد دلم ...

ولی دریغ از حتی یک کلمه...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۸
مبتلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی