بعد از یک سال هم نشینی با خاک
بلند شدن می خواهم
به امید قوتی که داده ای به زانوانم
بلند می شوم
قوتش را نگیر خدا
که اگر بگیری
دوباره پهن زمینم
بعد از یک سال هم نشینی با خاک
بلند شدن می خواهم
به امید قوتی که داده ای به زانوانم
بلند می شوم
قوتش را نگیر خدا
که اگر بگیری
دوباره پهن زمینم
بسم الله الرحمن الرحیم
گفته اند هر کاری با نام خدا آغاز نشود ناقص می ماند
مثل همه تصمیم های کبرایی من
این بار اما
با نام تو ، و برای تو اغاز می کنم
واز تو کمک می خواهم
به توکل اسم اعظمت
بسم الله
من حالِ هوای ابری را خوب می فهمم
خصوصا وقت هایی که بارانی نمی شود
با من چه باید بکنی
وقتی آنقدر اسیر خواهش های دلم شده ام
که این همه استدلال را نمی فهمم...
حسود نیستم
ولی دلم می گیرد وقتی جلویم راه می روند
کسانی که موفق اند به واسطه پولشان...
سیریش شده که من هم می خواهم بیایم، هر چقدر این خواهر گرام ما دلیل و برهان می اورد قبول نمی کند.
عصبانی می شوم. با آرامشی ساختگی می گویم: رهرا جان، حتما مادرت چیزی می داند که می گوید نیا
شیرین نگاهم می کند. از ان نگاه های اسکافی!!
خیلی آرام می نشیند. خودم هم باورم نمی شود این همه تاثیر کلام!!!
بعد از چند ثانیه بلند می شود و می گوید : مامان تو چی می دونی که من نمی دونم!!! ها؟!!!
حالا بیا درستش کن ! مشکل شد دو تا!!!
پیامبر اکرم (ص):
گناه برای غیر گناهکار هم شوم است:
اگر بر او عیب گیرد به همان مبتلی می
شود،
اگر او را غیبت کند گناه کرده
و اگر به گناه رضایت دهد در آن شریک شده
است.
می خواستم خانه دلم را بزرگ کنم . خیلی بزرگ...
آنقدر که بزرگی خدا را تاب بیاورد...
گفتم شاید عشق زمینی مقدمه اش شد . مقدمه بزرگی ام ...
نمی دانستم عشق زمینی افسانه است و هر آنچه هست نفس است
و کار نفس
خانه خرابی دل است.
این روزها دلم
دست در دست نفس
کوچه گردی می کند
به تو می سپارمش خدا