به زور می چپیم داخل یک پراید قراضه
همیشه موقع گردش رفتن جا کم می اوریم!!
این وسط زهرا
یک نایلون گنده گرفته دستش.
می گویم زهرا خانم، چی داری تو نایلونت
نگاهی اسکافی تحویلم می دهد و می گوید
عروسکم دلش گرفته
می خواهم بیاورمش گردش
دلش باز شود!!!
فقط به امید توام
دوست دارم برای تو بنویسم
بایگانی
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱)
- فروردين ۱۳۹۳ (۱۵)
- اسفند ۱۳۹۲ (۷)
- بهمن ۱۳۹۲ (۳)
- دی ۱۳۹۲ (۹)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۲)
- آبان ۱۳۹۲ (۸)
- مهر ۱۳۹۲ (۱)
- خرداد ۱۳۹۲ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۱)
- فروردين ۱۳۹۲ (۱)
کلمات کلیدی
پیوندها
آخرین مطالب
- ۹۳/۰۲/۰۸دلش باز شود!!!
- ۹۳/۰۱/۲۷فقیر
- ۹۳/۰۱/۱۵یاد گذشته ها
- ۹۳/۰۱/۱۳آتیش
- ۹۳/۰۱/۱۲غارت زدگی
- ۹۳/۰۱/۱۲تمام نمی شوم
- ۹۳/۰۱/۱۱دل بی پناه
- ۹۳/۰۱/۱۱آرزو های بزرگ...
- ۹۳/۰۱/۰۷نقطه
