فقط به امید توام

دوست دارم برای تو بنویسم

فقط به امید توام

دوست دارم برای تو بنویسم

آخرین مطالب

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

کاش راهی می شدم راهیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۳۳
مبتلا

پیامبر اکرم (ص):

 گناه برای غیر گناهکار هم شوم است:
اگر بر او عیب گیرد به همان مبتلی می شود،
اگر او را غیبت کند گناه کرده
و اگر به گناه رضایت دهد در آن شریک شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۰۶
مبتلا

می خواستم خانه  دلم را بزرگ کنم . خیلی بزرگ...

آنقدر که بزرگی خدا را تاب بیاورد...

گفتم شاید عشق زمینی مقدمه اش شد . مقدمه بزرگی ام ...

نمی دانستم عشق زمینی افسانه است و  هر آنچه هست نفس است

و کار نفس

خانه خرابی دل است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۰۰
مبتلا

این روزها  دلم

دست در دست نفس

کوچه گردی می کند

 به تو می سپارمش خدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۱۷
مبتلا


خدایا تو را و آرامشم را چه آسان فروختم به مفت

و تاوان ارزان فروشی

بی کسیست

دلی ناآرام و دردی جان کاه

چشمانی بارانی و لبانی که باید بخندند

تا بغضی فرو نریزد

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۴۹
مبتلا

نه راه پس داری نه راه پیش

 افتاده ای کنار بخاری

صدای اهنگ اتاق را پر کرده

 انقدر بی حوصله ای که حتی نمیتوانی بگویی سکوت میخاهی

 یا شاید سکوت روح مچاله شده ات دیوانه ات کرده ...

مرگ می خاهم

مرگی بی صدا شبیه گاز گرفتگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۳۱
مبتلا

خرابم.

 مثل خیلی  وقتها...

خانه دلم را که سپردی دستم، پر شدم از خرابی ها

به امید دعایی مستجاب

می روم سر خاک مادر

مادری که سالهاست حسرت گرمی نگاهش روی دلم سنگینی می کند

مادری که پنج شنبه ها به امید گرمی آغوشش سردی  آغوش قبرستان را به جان می خرم

سنگینی برف روی قبرها ، سنگین ترم میکند می ایستم و ارام سلام میدهم

السلام علی اهل لااله الی الله...

قبور شهدا را رد می کنم .

دعای مادر می خواهم!

می ایستم سر قبر

نگاهم می رود  سمت صدای ناله ی بلند زنی .  برف ها را با پنجه های دستش کنار میزند. پر می شوم از سرما

درد دل می کند با مادرش. بلند بلند

فاتحه می خانم. باید  حرفم رابشنود. دعایم کند.یک دعای مستجاب

 شاید به حرمت دعای او اوارگی هایم تمام شود.

می گوید :

 بیا برویم دیگر

سنگین نگاهش می کنم درونم داد می زند نه، دست از سرم بردار. باید اینجا باشم. تنها.

ولی ...

 نمیشودکه نمیشود

نگاه میکنم به قبر مادر و...

 باز هم حرف هایی که بغض می شوند

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۶
مبتلا